خوش گذروونی+دستبند دوستی
خوش گذروونی+دستبند دوستی

 مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.
کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.

مردجوان قبول کرد. در طویله ی اول که بزرگترین بود باز شد .
باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت.

 دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.
گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت میکرد به سمت جوان حمله کرد
جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.

 سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکردگاو سوم ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.

پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد.اما.........

گاو دم نداشت!!!!

نتیجه:زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود!!!



آگهی بهترین وبلاگ

 بهترین وبلاگ
قالب وبلاگ قالب بلاگفا
Sponsored by : وبلاگ

افزايش آمار بازديد
شارژر خورشیدی(اورجینال) همه کاره http://www.a20.ir/probuy.php?wid=14518&id3=16164

نظرات شما عزیزان:

Tragzes
ساعت2:31---15 اسفند 1389
سلام ..... خوبي نيلو جان ؟ .... امروز خودم سري رفتم به پروفايل بلاگ تازه فهميدم چرا گفتي چرا خاليه ؟امروز فهميدم !چه خبر كجايي ؟عجيب يهو بلاگ رو ارتقاء داديا !

Tragzes
ساعت14:13---29 بهمن 1389
سلااااااااااام ! کجایی بی مرام ؟! باور کن وبلاگت خیلی سنگین شده خوده ای دی اس ال 5 دقیقه وقت میبره تا باز بشه چه برسته تا هفته پیش که با دایل آپ که اصلا باز نمیشد ببخشید دیر به دیر میام ....

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو